حتماً در این مدت اخیر خیلی دربارهی «بیتکوین» شنیدهاید. بیتکوین (Bitcoin) یک پول (ارز) دیجیتال است که پشتوانهی «طلا» ندارد. هر کشور برای تزریق پول به سیستم مالی نیاز به پشتوانه دارد، عمدهترین پشتوانه برای پول «طلا»ست. ولی بیتکوین چنین پشتوانهای ندارد. مهمترین پشتوانهی بیتکوین «اعتماد» است. اعتمادی که به پشتوانهی یک سیستم مرکزی یا حکومتی نیست، بلکه پخش در بین تمام اعضای تشکیل دهنده و دارندهی آن ارز دیجیتال است. بیتکوین از مدل بلاکچِین (block chain) استفاده میکند و اولین بار در سال ۲۰۰۹، بر اساس مقالهی یک فرد ناشناس تشکیل شد و همین حالا که من در حال نوشتن این متن هستم، هر بیتکوین حدود ۶۵ میلیون تومان ارزش دارد. نمیدانم وقتی شما میخوانید چقدر است، چه که ۴ روز پیش هر بیتکوین حدود ۴۵ میلیون تومان بود!
پول؛ ابزاری شگفتانگیز است که توانسته است مراودات انسانها را در طول تاریخ دگرگون کند ولی بسیاری از ما با پول مسئله داریم. هنوز هم خیلی از ما دوست نداریم که پول را به صورت دستی به کسی بدهیم، ترجیح میدهیم داخل پاکت بگذاریم. پول کثیف، چرک کف دست و استعارههایی از این دست در فرهنگ ما دربارهی پول کم نیست. مهمترین دلایل آن تضادهای طبقاتی و یا احتمالاً ارزشگذاریهای اجتماعی-فرهنگی بوده است.
بر همین اساس، یکی از مهمترین مسائلی که روانکاوان به ویژه در کشور خودمان روی آن کار میکنند، مسئلهی مراجعانشان با پول است. برخی روانکاوان، پول را به صورت نقدی از مراجعانشان دریافت میکنند، چراکه بدهبستان نقدی یکسری گرههای روانشناختی را بالا میآورد. البته این شکل از دریافت نقدی پول، برخی را به این نتیجه میرساند که درمانگر مورد نظر در حال دور زدن مالیات است. برای همین، درمانگران از خیر درمان این بخش با این شیوه گذشتهاند و به شیوههای دیگر تلاش میکنند تا مسئلهی پول را در مراجعانشان حل کنند.
بیتکوین سریعاً در حال رشد است، در حالیکه روان ما هنوز بر اساس یک مدل باستانی عمل میکند. به زبان ساده، تمدن، هنوز در روان ما نهادینه نشده است و ما همچنان بر اساس مدلهای پیشاتمدن تصمیمگیری میکنیم. هیجانها در روان بر منطق اولویت دارند و سیستم لیمبیک در مغز ما، همچنان اولویت دارد به کرتکس مغز.
اگر شما بخش اخبار سایت بیتکوین را بخوانید، آنها حتا به پژوهشهای روانشناختی اشاره میکنند که بدهبستان دستی پول، همدلی را کاهش میدهد، در حالی که در بدهبستان دیجیتال تعاملات آسانتر است. همین را باید در نظر داشت که استفاده از پولهای دیجیتال که به چشم دیده نمیشوند، میتواند میزان مصرف ما را افزایش دهند. حتا میتوانند میزان دغلکاری ما را نیز افزایش دهند. یکی از جذابترین مطالعات روانشناس متخصص در حوزهی اقتصاد رفتاری؛ «دن آریهلی» و همکارانش نشان میدهد که وقتی به جای پول کاغذی، با ژتون سر و کار داشته باشیم، راحتتر کلاهبرداری میکنیم. آنها همچنین در یک آزمایش بامزه نشان دادند که وقتی در یخچال مشترک یک خوابگاه دانشجویی مقداری پول نقد، و به ازای همان مقدار، نوشیدنی در یخچال باشد، افراد به راحتی نوشیدنی را مصرف میکنند ولی به پول دست نمیزنند!
همینطور ممکن است ما در طول روز، کمتر از ۱ ساعت کار مفید انجام دهیم، ولی این را به حساب دزدی نمیگذاریم، ولی اگر مقداری خیلی کمتر از ضرری که کمکاری به سازمان یا محل کارمان وارد میکند را دزدی کنیم، احساس گناه شدیدی را تجربه میکنیم.
طرفه آنکه، قبل از اینکه موافقت یا مخالفت خودمان را با بیتکوین یا هر شکل از ارز بلاکچِین ابراز کنیم، بایستی مسئلهی خودمان با پول را مورد بررسی قرار دهیم. پیشبینیهای آیندهپژوهان میگوید که وضعیت اجتماعی آینده، بسیار قطبیتر از وضعیت حال است. یعنی فاصلهی طبقاتی بسیار بیشتر از حال حاضر خواهد شد. این زمانی آزار دهنده خواهد شد که بدانیم، ممکن است علم پزشکی بتواند مرگ ما انسانها را تا میزان قابل توجهی به تاخیر بیاندازد، و این امکان در درجهی اول در دست سرمایهدارن خواهد بود. ثروتمندانِ نامیرا، فقرای میرا. پول آنجا هم حرف اول را میزند. اگر یکزمانی تمام طبقات اجتماعی دلخوش به این بودند که حداقل مرگ برای همه یکسان است، چه غنی، چه فقیر، حالا پیشبینی آیندهپژوهان میگوید که دنیای آینده، این معادلات را بههم میزند و احتمالاً پیدا کردن معنا برای زندگی دشوارتر میشود. تمام اینها با پول ارتباط مستقیم و غیر مستقیم دارند.
حالا بیتکوین سوالهای جدی در ذهن هر پرسشگری ایجاد میکند. آیا بیتکوین قرار است پول رایج ممالک را بیاعتبار کند؟
از یک زاویهی دیگر، بیتکوین یکجورهایی تکرار دوبارهی تاریخ است. زیگموند فروید در کتاب «توتم و تابو» دربارهی رمهی نخستین حرف میزند. در آنجا پدر قبیله تمام لذایذ را در اختیار دارد و بنابراین یک روز پسران تصمیم میگیرند تا پدر را بُکُشند و لذتها را بین خود تقسیم کنند. بلاکچِینها پسرانی هستند که علیه حکومتهای مرکزی و اقتصاد متمرکز دولتی سر برآوردهاند، تا حدی که دویچه بانک (یکی از بزرگترین بانکهای آلمان) بیتکوین را یکی از مهمترین تهدیدهای بازار در سال آتی میلادی اعلام کرده است. آنجا در رمه نخستین، پسران در نهایت دچار احساس گناه شدند و به دست خود قوانینی وضع کردند که لذایذ را محدود میکرد، تو گویی روح پدر دوباره بر آنها مسلط شد و دوباره آنها را محدود کرد. حالا باید منتظر باشیم و ببینیم سرنوشت بیتکوین و بلاکچینها نیز همین میشود یا بشر یک گذر تاریخی را سپری میکند که کنترل اوضاع دیگر در دست یک سیستم یا ایدئولوژی مشخص نیست.
با احترام؛ مهدی میناخانی
2 Comments
مریم
خیلی خیلی جالب بود این مطلبت…. خیلی کیف کردم! 🙂
فقط یه چیز رو نفهمیدم… اون اول بحث مالی بین مراجع و درمانگر… این چه بحثی داره… در واقع موضوعش چیه که بهتره نقدی باشه یا نباشه! اینو نفهمیدم……
و یه چیزی راجع به تقلب گفتی که وقتی به صورت ژتون باشه بیشتره…. چیزی که دیدم اینه… تو قمار خونه ها اگر میزان بردت بیشتر از یه حدی باشه، باید برای دادن مالیات اقدام کنی و فرم پر کنی…. حالا اتفاقی که می افته چیه… وقتی بردت از اون میزان بیشتره، یه مقدار کمتر از اون رو به صورت نقد میگیری و بقیه رو اصلا اعلام نمیکنی و به صورت ژتون نگه میداری… و دفعه بعد تو بازیها از اون ژتون استفاده میکنی و یا یه روز دیگه برای نقد کردن ما بقی پول اقدام میکنی که باعث میشه خیلی راحت مالیات رو و قانونش رو دور بزنی.
قضیه یخچال خوابگاه هم که واقعا جالب بود……خیلی مثال جالبی بود و البته همینطور مثال قبیله و شورش علیه پدر!
ولی یه چیزی بگم… چه ما بپذیریم و چه ما نپذیریم…. همیشه و همیشه دنیا دنیای سرمایه داری بوده و هست… و این حتی تو کشورهایی خارج از ایران بسیار بیشتر به چشم میاد…. به مراتب بیشتر…. وقتی در ازای کاری که میکنی مالیات های بسیار زیاد ازت میگیرن و بهت یاداور میشن تو همون برده کوچولو هستی که فقط به صورت مدرن تری اداره میشی…. زندگی کارمندی و زندگی بدون ایده های بکر همه و همه همین حس رو به ادم میده. و راجع به مرگ که بین فقیر و غنی یکی هست…. باید اینو بگم این اشتباه فکریه که فقیر داره…. کسی که غنی هست…. حتی اگر اکسیری پیدا نشه… در تمام عمرش از امکانات بهتری استفاده میکنه، تغذیه سالمتر، امکانات بیشتر چه از لحاظ درمانی و …. داره. بنابراین به نظرم حتی پیش از این اکسیر هم دنیا دنیای سرمایه داریه….و اگرچه دنیای سرمایه داری یه دنیای به ارث رسیده اس ولی کماکان فکر میکنم خیلی ها از دنیا میتونن تغییر وضعیت بدن، حالا شاید با یه ایده یا شانس یا نمیدونم… بهترین سوال به نظرم اینه…. چطور میشه تغییر وضعیت داد از سیستم برده بودن به آزادگی… و آیا این فقط یه اتفاق درونیه… یا واقعا بعد بیرونی داره؟!
مهدی میناخانی
در مورد مراودهی مالی درمانگر-درمانجو در برخی رویکردها اعتقاد بر اینه که این مراوده باید کاملاً عینی باشه، دلیل مشخصی داره، پول در روانکاوی بسیار مهمه، چون بواسطهی پول خیلی از ایشوهای مراجع بالا میاد، برای همین ممکنه مراجعی که داره پول رو به صورت نقدی میده دست درمانگرش احساسهای متناقضی تجربه کنه، برای مثال در فرهنگ ما ضربالمثلی هست که پول چرک کف دسته، کسی که عمیقاً به این باور داره خیلی سختشه که همین پول چرک رو بده دست درمانگرش، انگار ارزش جلسهی تحلیل چرک میشه، نمیدونم منظورم رو متوجه میشی یا نه.
نگاه من به سرمایهداری لزوماً اینطور نیست، در کتاب «انسان خردمند»، یووال نوح هراری تفسیر جالبی داره، من نگاهم نزدیک به نگاه نوح هراریه.