[quote font_size=”14″ font_style=”italic” arrow=”yes”]پیشنوشت: تصاویری که در بین متن بارگذاری شده است، تصاویری هستند که توسط «مارک جرالد» عکاسی شدهاند. او پروژهای دارد با عنوان «در سایهی کاناپهی فروید»، و در آن اتاق روانکاوان مختلف را به تصویر میکشد. بعضی از آنها بسیار ساده و مینیمال، و برخی دیگر، شلوغ هستند.
برای رزرو آنلاین وقت ملاقات اینجا را ببیند.[/quote]
روانکاوی چیست؟
روانکاوی به فرایندی اطلاق میشود که در آن، یک نفر (که عموماً آنالیزان نامیده میشود)، به همراه یک درمانگر (که عموماً آنالیست نامیده میشود) در جلسات متعدد تحلیل و عموماً به مدت طولانی با هم همراه میشوند. بعضی از مراجعه کنندگان به روانکاو و درمانگر تحلیلی، حتا با کلمه «درمان» هم مشکل دارند. این یک دغدغهی درستی است. چراکه درمان برای حل و فصل یک بیماری کاربرد پیدا میکند و بیماری به عدول از هنجارهای سلامت اجتماعی گفته میشود. در حالی که روانکاوی و تحلیل با هنجارها سروکار ندارد.
برای مثال ممکن است نگرش یک روانکاو به موضوع «خیانت» در معنای رایج اجتماعیاش، متفاوت با مردم یا حتا با درمانگران رویکردهای دیگر باشد. بنابراین ترجیحاً به افرادی که به جلسات روانکاوی مراجعه میکنند، آنالیزان یا آنالیزند، و جلسات را «جلسات تحلیل» نامگذاری میکنند. (در این مقاله ممکن است هرکدام از اینها به جای هم به کار روند، به این دلیل که نامهای مصطلحی در جامعهی روانکاوی هستند). بسته به مدل درمانی، تعداد جلسات هفتگی مختلف است.
تفاوت روانکاوی و رواندرمانی تحلیلی
در «روانکاوی» به معنای نظاممند آن، جلسات به طور میانگین ۳ جلسه (و بیشتر) در هفته برگزار میشود. و در آن آنالیزان «واپسروی» بیشتری دارد. به این معنا که به واسطهی فرایند خاصی که در جلسات حاکم است، به احتمال موضوعهای کهنهتر بیشتر مورد بررسی قرار گیرند. در عین اینکه خودِ آنالیزان نیز یک رابطهی ابتداییتری (پرایمری) با آنالیست خود دارد. در این شرایط، تبدیل شدن آنالیست به یک «ابژهی تازه»، فرایندی که هدف عمده رویکردهای روانکاوانه است، به طور مشخص اتفاق میافتد.
«درمانهای تحلیلی» با همان فرمت روانکاوی است، ولی با تعداد جلسات کمتر، و گاهی اوقات (و نه همیشه) با واپسروی کمتری همراه است. درمانهای تحلیلی حداقل یک جلسه در هفته برگزار میشوند. تعداد جلسات بسته به موقعیت افزایش پیدا میکند (از یک جلسه تا ۴ جلسه یا بیشتر). البته لازم به یادآوری است که این تعداد جلسات قطعی و وحی منزل نیستند، بسته به موقعیت میتوانند تغییر کنند. این ربط پیدا میکند به موقعیت و فضایی که در تحلیل یک فرد حاکم است.

دربارهی استفاده از کاناپه در جلسات روانکاوی
احتمالاً رایجترین تصویری که از جلسات روانکاوی در اذهان مردم است، فردی دراز کشیده روی کاناپه و درمانگری نشسته در کنار اوست. استفاده از کاناپه میراث «زیگموند فروید» است. او که در ابتدا مراجعانش را «هیپنوتیزم» میکرد، نیاز داشت که کمترین ارتباط بصری را با آنها داشته باشد. بنابراین مراجعان دراز میکشیدند و او خود پشت سر آنها مینشست.
بعدها او از هیپنوتیزم کردن دست کشید و روش درمانی خود را تغییر داد (ما خوشحالیم از این بابت!)، ولی دراز کشیدن روی کاناپه را تغییر نداد. چراکه به اعتقاد او، وقتی مراجع درمانگرش را نبیند، احتمالاً تداعیهایش آلودگی کمتری پیدا میکردند و بنابراین تا جای ممکن تداعیها در موضع خنثا قرار میگیرند. روانکاوی معاصر خیلی اعتقادی به این شکل ویژه از خنثا بودن ندارد. هرچند خنثا بودن هنوز هم یکی از مهمترین کارکردهای روانکاوی است.
اما از یک دورهای به بعد، و در زمان جنگ دوم جهانی، برخی از روانکاوان مطرح اروپایی که یهودی بودند، مجبور شدند به آمریکا مهاجرت کنند. در آنجا آنها برای کار درمانی وارد بیمارستانها شدند. فضای بیمارستانها متفاوت با فضایی بود که آنها در اروپا درمان میکردند. وضعیت درمانجوها وخیمتر و شدیدتر بود و از این رو امکان تحلیل به شیوهی قبل نبود. آنها تغییراتی در فرایند درمان ایجاد کردند. برای مثال آنها با بیشتر درمانجویانشان «روبرو» یا به صورت «نود درجهای» مینشستند.
حالا هم وضع به همین منوال است. برخی از روانکاوان مراجعانشان را روی کاناپه میبرند. ولی این کاملاً با انتخاب آنالیزان است. اگر مراجع تمایل یا آمادگی نداشته باشد، آنها مینشینند. اما گاهی وقتها نیاز میشود که آنالیزان روی کاناپه دراز بکشد. به همان دلایلی که فروید هم معتقد بود. گاهی ممکن است دراز کشیدن روی کاناپه فرایند تحلیل را تسهیل کند. بنابراین، بسته به وضعیت، با هماهنگی خودِ مراجع، او روی کاناپه دراز میکشد.
دربارهی راهکار دادن یا رهنمود در جلسات
به طور مشخص در روانکاوی راهکار داده نمیشود. به واقع به نظر من در هیچیک از رویکردهای درمانی (چه شناختی، چه رفتاری، چه موج سومیها، چه انسانگراها و چه اگزیستانسیالیستها و دیگر رویکردهای درمانی) راهکار دادن جایگاهی ندارد. من از فرایند مشاوره اطلاعی ندارم، به نظر میرسد آنجا مشاوران در جایگاه افرادی که راهکار میدهند قرار میگیرند. ولی باز هم این یک اصل مطلق نیست.
روانکاوها در یک جایگاههایی معدود و استثنا ممکن است رهنمودهایی به مراجعان بدهند، ولی به طور کلی، راهکار جایگاهی در روانکاوی ندارد. این در حالی است که بیشتر افرادی که به روانشناس یا روانکاو یا مشاور مراجعه میکنند، به دنبال راهکار هستند.

اگر روانکاوها راهکار نمیدهند، پس دقیقاً در جلسات چه کار میکنند؟
این یکی از مهمترین دغدغههای آدمهایی است که وارد درمان تحلیلی میشوند. من اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم که یک روانکاو در جلسه چه کار میکند، میگویم «او ارتباط برقرار میکند». ارتباط درمانی یکی از مهمترین تلاشهای روانکاوان است. برخلاف زندگی روزمره که ارتباط را با گفتگوی دو طرفه معنا میکنند، در جلسات روانکاوی ارتباط به این شکل نیست. احتمالاً آنها که تحلیل شدهاند متوجه شدهاند که ارتباط در جلسات تحلیل چقدر با کیفیتتر از ارتباطهای بیرونی است.
درمانگر تحلیلی در تمام دقایق جلسه روی تداعیها و کلمهها و ابرازهای غیرکلامی آنالیزان تمرکز دارد. گاهی حتا کلمه به کلمه با آن همراه میشود. (البته که آنالیست هم یک انسان است و ممکن است در بعضی جلسات سر حال نباشد، خسته باشد یا تمرکز پایینی داشته باشد. ولی تمام اینها عموماً با آنالیزان در میان گذاشته میشود). در عین حال، درمانگر تحلیلی و روانکاو، چند ابزار مهم دارند که به وسیلهی آنها به واکاوی آنالیزان میپردازند. «روشنسازی»، «مواجهسازی» و «تاویل و تفسیر» سه ابزار مهم در جلسات تحلیلی هستند.
دربارهی واکاوی گذشته
باز هم این یک باور رایج است که روانکاوی یعنی واکاوی صرف گذشته. ولی لزوماً اینطور نیست. بله در فرایند روانکاوی خیلی بیشتر از درمانهای دیگر، گذشته فرد مورد بررسی قرار میگیرد. به واسطهی اینکه نظریات روانکاوی معتقدند آنچه که فرد در امروز خود هست، برآیند شکلی است که در کودکی و از همان ابتدای نوزادی والدین و آدمهای مهم زندگی او با او تعامل کردهاند. بنابراین برای فهمیدن شکلی که او حالا هست، بایستی گذشته او بررسی شود.
ولی ابزار اصلی برای یافتن گره در کودکی، «اینجا و اکنون» جلسه است. بنابراین لحظهی حال در جلسات تحلیلی، به همان اندازهی گذشته اهمیت دارد. حتا برخی رویکردهای جدید روانکاوی، از جمله رویکردی که توسط افرادی چون «فرانک سامرز» اشاعه پیدا میکند، به «آینده» نیز به همان میزان «گذشته» در روانکاوی اهمیت میدهند.
آیا حال افراد در روانکاوی «خوب» میشود؟
باز این موضوع هم یکی از مسائل چالشبرانگیز است. من اگر بخواهم موضع خودم را در اینباره بگویم، اشاره میکنم که اساساً روانکاوی دربارهی «خوبی» یا «بدی» نیست. اینها مفاهیمی هستند که «اخلاق» و «الهیات» به آن میپردازند. اگر منظور از حال خوب این است که افراد رنج کمتری متحمل شوند، شاید روانکاوی بتواند این کار را بکند. اصولاً فرد اگر رنجی نداشته باشد که به جلسات روانکاوی تمایل نشان نمیدهد. جلسات روانکاوی گاهی ممکن است رنج فرد را افزایش دهند.
روانکاوی گاهی فرو ریختن آنچه فرد ساخته و بازسازی دوباره است. مصطلح است که درمان در روانکاوی زمانی آغاز میشود که درمانگر به یک «ابژهی جدید» تبدیل شود و زمانی به پایان میرسد که درمانگر تبدیل به یک «ابژهی قدیمی» شود. بنابراین هدف روانکاوی خوب کردن حال آدمها نیست. هدف روانکاوی شاید پیدا کردن یک مسیر کاملاً شخصی برای فرد مراجعه کننده است برای زندگی کردن. یا شاید هدف آن به قول «دونالد وینیکات»، گذر از خودِ کاذب به خودِ واقعی باشد. طبیعتاً وقتی افراد خودِ واقعیشان را زیست کنند، احساس رضایت بیشتری خواهند داشت.
اگر این توضیح کافی نبود، اینجا را بخوانید، توضیح دادهام که دقیقاً در اتاق روانکاوی چه میگذرد.
با احترام؛ مهدی میناخانی (درمانگر تحلیلی- دربارهی من)
نوشته خوبی بود ممنون
یه چیزی که من زیاد خوندم اینور اونور و شنیدم اینه که اصلا تو ایران ما روانکاو به اون معنای اصیل خیلی احگشت شمار داریم ونمیدونم این چقدر درسته. هرچند برای من چندان مهم نیست چون با مراجعه به کسانی که خودشونو روانکاو نامیدن نتیجه خوب گرفتم.
یه سوالی دارم ازتون. به نظرتون گاهی آیا لازم میشه روانکاو رو عوض کنیم؟ من چند بار به فکرش افتادم چون فکر میکردم دیگه جلساتمون بازده نداره و البته این موضوع رو با روانکاوم در میون گذاشتم که نتیجه خاصی نداشت.
ممنونم
طبق تعریفی که از روانکاوی در جامعه جهانی روانکاوی رایجه، یعنی فردی که در یک انستیتوی مشخص دوره دیده باشه، به طور مشخص تعداد ساعت مشخصی درمان گرفته باشه (به فرمت روانکاوی یعنی ۴ الی ۵ جلسه در هفته)، تعداد ساعت مشخصی سوپرویژن گروهی و فردی گرفته باشه، بله تعداد کمی روانکاو با این تعریف داریم. ولی درمانگر تحلیلی بیشتره. درمانگران تحلیلی هم دورههای آموزشی مشخص رو میگذرونن، ساعات زیادی (شاید چندین سال) درمان شخصی میگیرن، سالها سوپرویژن میگیرن (شاید همیشه)، ولی تعداد جلساتی که در هفته برگزار میکنن لزوماً ۴ یا ۵ جلسه نیست، هرچند ممکنه بسته به موقعیت تعداد جلسات از یک جلسه افزایش پیدا کنه.
در مورد تغییر روانکاو، باید با درمانگرتون صحبت کنید تا بررسی بشه. عموماً چنین مسائلی با گفتگو حل و فصل میشن، ولی خب در نهایت وحی منزل که نیست حتماً با یک درمانگر کار کنید. ما در تاریخ روانکاوی افرادی رو داشتیم (که خودش روانکاو مشهوریه) که بعد از ۱۰ سال کار با یکی از نامدارترین روانکاوان زمان خودش (فیربرن)، روانکاوش رو عوض میکنه و با درمانگر دیگهای (وینیکات) شروع میکنه.
در مورد این جمله توضیح بدین من متوجه نمی شم منظورتون چیه؟
مصطلح است که درمان در روانکاوی زمانی آغاز میشود که درمانگر به یک «نیو آبجکت» تبدیل شود و زمانی به پایان میرسد که درمانگر تبدیل به یک «اولد آبجکت» شود.
اگر فرض کنیم که آبجکتهای مهم در یک نفر مثلاً مادر و پدرش است، تبدیل شدن درمانگر به یک «آبجکت تازه» به این معنی است که در حین ارتباط با درمانگر، تجربیاتی را کسب میکند که «اولیه» هستند، و متفاوت با طرحوارهای است که با آبجکتهای مهماش داشته است. و زمانی که این شکل جدید از ارتباط، درونی شده و بخشی از آنالیزان را تشکیل داد، درمان کم کم به پایان میرسد، یعنی خود درمانگر تبدیل به یک آبجکت قدیمی میشود.
چه جالب ممنون از توضیحتون
ولی فکر کنم خیلی این فرایند درونی شدن نوع جدید ارتباط طولانی باشه
حداقل در مورد من به نظرم اینجوریه خداکنه دوام بیارم
خواهش میکنم
بله طولانی است، به واسطهی اینکه تا مدتی آنالیزان مقاومت دارد نسبت به مدلی که از پیش داشته و تغییر دادن آن، بعد از آن تازه بایستی یک شکل تازه از «بودن» مورد مشاهده قرار گیرد و پس از آن این شکل جدید تبدیل به بخشی از فرد شود، و طبعاً این فرایند طولانی است.
سلام. من هشت ماهه که دارم می رم روان درمانی تحلیلی. ولی جلسه به جلسه داره حالم بدتر می شه. افسردگی سه سال پیشم دوباره عود کرده. ازدرمانگرم خیلی بدم میاد. یک دفعه اتفاقاتی افتاد که حس کردم ازش متنفرم. می خوام درمانگرم رو عوض کنم ولی می ترسم اگر با یکی دیگه شروع کنم این هشت ماه ضایع بشه. علاوه بر این موضوع تعداد درمانگران تحلیلی هم خیلی زیاد نیست و حق انتخاب کمتر.
سلام
این یک اتفاق طبیعی در فرایند درمان تحلیلیه، حتا این حس نفرت هم میتونه طبیعی باشه. بهتره تمام اینها رو با درمانگرتون در میون بگذارید، از قضا درست همین موقع بهترین وقت درمانتونه، این نشون میده که درمانتون داره پیش میره.
شرمنده وقتتون رو می گیرم. ولی یه سوال دیگه هم داشتم که ممنون می شم اگر جوابش رو بدونم. الان خوندم که در جواب کامنتی نوشته بودید سالها سوپرویژن می گیرند. این یعنی دقیقا چه جوری سوپرویژن می گیرند؟
یعنی درمانگرها همیشه یک همکاری دارن که ازش راهنمایی میگیرن، برای اینکه درمانگر در یک تعامل دو نفره با درمانجوست و برخی چیزها رو ممکنه متوجه نشه از این تعامل دو نفره، فردی که از بیرون به این تعامل نگاه میکنه میتونه چیزهایی رو متوجه بشه که از دسترس درمانگر خارجه، برای همین تمام درمانگرهای تحلیلی سوپروایزر دارن.
سلام مجدد
با تشکر و سپاس فراوان از پاسخ گویی دقیقتون
ولی من با اجازتون دو تا سوال دیگه داشتم(ببخشید خیلی مزاحم می شم. بعد از این سعی می کنم خیلی مزاحمتون نشم.)
یکی این که اگر دیگه با این درمانگر به هر دلیلی نتونم ادامه بدم کاملا زحمات هشت ماهه از بین می ره و باید با یکی دیگه «از اول» شروع کنم؟
و این که آیا ضبط کردن صدای جلسات طبیعیه؟
بازم ممنون
روانکاو میتونه به کسی که در کودکی بهش تجاوز شده کمک کنه؟
درود بر شما
ممنون از نوشته اتان.
در مورد خودتان خواندم و مرکز مطالعات روانکاوی تهران را جستجو کردم. سوال من این است که حال من می خواهم روانکاو شوم، چگونه ممکن است؟ آیا با گذراندن دوره ای در مرکز روانکاوی شروع خوبی است؟ اصلا خودم می توانم خودم را تحلیل کنم؟ و اینکه در نهایت مجوز با چه شرایطی برای روانکاوی ارائه میشود ؟
ممنونم
درود بر شما
ممنون از نوشته اتان.
من بخش درباره شما رو خواندم و مرکز مطالعات روانکاوی تهران را جستجو کردم. سوال من این است که من می خواهم روانکاو شوم، چگونه باید شروع کنم؟ آیا از مرکز روانکاوی می توانم شروع کنم؟ آیا خودم می توانم خودم را تحلیل/درمان کنم؟ و مجوز برای این حرفه با احراز چه شرایطی ارائه میشود؟
ممنونم
درود بر شما
ممنون از نوشته اتان.
من بخش درباره شما رو خواندم و مرکز مطالعات روانکاوی تهران را جستجو کردم. سوال من این است که من می خواهم روانکاو شوم، چگونه باید شروع کنم؟ آیا از مرکز روانکاوی می توانم شروع کنم؟ آیا خودم می توانم خودم را تحلیل/درمان کنم؟ و آیا مجوز لازم است برای فعالیت در این حرفه؟ مجوز برای این حرفه با احراز چه شرایطی ارائه میشود؟