کدام رویکرد رواندرمانی برای شما مناسب است؟
رواندرمانی رویکردهای مختلفی دارد. برخی کاملاً رفتاری و عینی، برخی دیگر تحلیلی و ذهنی. هر کدام از این رویکردها تلاش میکنند بر اساس فلسفهی بنیادینی که دارند، تکنیکهای خاصی را برای درمان بیابند و استفاده کنند. لزوماً هیچکدام از این رویکردها بر دیگری ارجحیت ندارد، بلکه به حال و هوای افرادی ارتباط دارد که میخواهند درمان بگیرند. برای مثال اگر شما فردی هستید که کاملاً عینی هستید و دوست دارید که به صورت رفتاری با شما کار شود، بهتر است درمانهای رفتاری بگیرید، ولی اگر شما فردی هستید که ترجیح میدهید با مفاهیم ذهنیتر سروکار داشته باشید و عمیقتر به ماجرای روانتان بنگرید، بهتر است درمانهای تحلیلی را امتحان کنید.
در نهایت چیزی که مهمتر از رویکرد و تکنیک است، «ارتباط» شما با درمانگرتان است که یاریرسان است. ولی ابتدا اجازه دهید رویکردهای مختلف را معرفی کنم. طبعاً بواسطهی اینکه رویکرد شخصیام روانکاوی است، از رویکردهای دیگر اطلاع کمتری دارم و اگر قصوری در معرفی وجود داشت، مربوط به من میشود و نه رویکرد.
رویکردهای تحلیلی (روانکاوی)
روانکاوی جزو اولین رویکردهای رواندرمانی به شکل امروزی است. میتوان تولد روانکاوی را به چاپ اولین کتاب زیگموند فروید با عنوان «مطالعاتی در باب هیستریا» که در سال ۱۸۹۵ چاپ شد منتسب کرد. روانکاوی رویکردی ذهنی به ماجرای روان است که به طور ویژه به متریالهای ناخودآگاه که در طول تاریخچهی زندگی فرد رشد کرده میپردازد. روانکاوی از ابتدای پدیدآیی تا کنون تغییرات مختلفی را داشته و رویکردهای تازهای در آن شکل گرفته است، ولی همچنان ایدههای اولیهی آن به قوت خود باقی است. رویکردهای روانکاوی در حال حاضر به قرار زیر است:
رویکرد کلاسیک:
درمانگران این رویکرد وامداران ایدههای زیگموند فروید هستند که گاهاً نوفرویدی هم خوانده میشوند. مدل درمان در این رویکرد مدل تفسیر-محور است، درمانگر کمتر صحبت میکند، ماجراها به طور ویژه به درمانجو مربوط است، سختگیری بیشتری وجود دارد و عموماً درمانجویان (که آنالیزان نامیده میشوند) روی کاناپه دراز میکشند.
رویکرد لکانی:
در این رویکرد نیز ایدههای اولیهی روانکاوی اهمیت بالایی دارد (چه که شعار اصلی ژک لکان –واضع این رویکرد- بازگشت به فروید بود). زبان در این رویکرد اهمیت ویژه دارد، تفسیر محور است و سکوت درمانگر نیز بیشتر است.
رویکرد روابط اُبژه:
درمانگران این رویکرد به روابط درمانجو با افراد مهم زندگی و اثر آن روی زندگی کنونی میپردازند (البته رویکردهای دیگر نیز کاری غیر از این نمیکنند ولی در این رویکرد بارزتر است). در عین حال که تفسیر همچنان در این رویکرد اهمیت دارد، رابطهی بین درمانگر و درمانجو نیز اهمیت دارد. در رویکرد روابط ابژه درمانگرانی از طیف سختگیر و کم حرف تا سهلگیر و فعال در جلسه داریم. کاناپه به فراخور و در موقعیتهای خاص استفاده میشود.
[ad id=’1418′]
رویکرد ارتباطی:
درمانگران این رویکرد بویژه روی ارتباط درمانگر-درمانجو تاکید دارند. آنها تمام زندگی را چیزی بیش از ارتباط نمیدانند و بنابراین برای درمان ارتباط را در اولویت قرار میدهند. در این رویکرد ارتباط درمانگر-درمانجو وصل میشود به ارتباطهای دیگر فرد در زندگیاش (اعم از ارتباط عاطفی، کاری، خانوادگی و اجتماعی) و از این طریق الگوهای رایج ارتباطی در جلسه کشف و حل و فصل میشود. درمانگر فعالتر است و سکوت کمتری نسبت به رویکردهای دیگر دارد. کاناپه بسته به موقعیت و راحتی درمانجو و درمانگر استفاده میشود (رویکرد شخصی من در درمان همین رویکرد ارتباطی است).
رویکرد کوهوشن (سلف):
در این رویکرد به تمایز خود واقعی و خود کاذب پرداخته میشود و برآورده شدن نیازهای اولیه فرد در درمان اهمیت دارد (با توجه به اینکه من دانش دقیقی از این رویکرد ندارم، بیش از این نمیتوانم در اینباره حرف بزنم).
رویکردهای رفتاری
رویکردهای رفتاری در واکنش به روانکاوی در ابتدای قرن گذشته شکل گرفت. واضعان آن از جمله افرادی چون جان بی واتسون معتقد بودند که روان چیزی جز محرکها و پاسخها و شرطی شدنهای رفتاری نیست و بنابراین درمان نیز بایستی از همین فیلتر بگذرد. البته در طول یک قرن گذشته رویکرد رفتاری سه موج عمده داشته و تغییراتی در بنیانهای اولیهاش داشته است.
این رویکرد بنیاد رویکردهای برآمده از این رویکرد اعم از رویکرد شناختی-رفتاری، رویکرد طرحواره درمانی، رویکرد اکت، مایندفولنس، فپ و دیگر رویکردهای رفتاری است. با وجود این رویکرد رفتاری صرف در حال حاضر چندان کاربردی ندارد و تا جایی که من اطلاع دارم صرفاً در درمان کودکان از آن استفاده میشود. شرطیسازی مهمترین تکنیک آن است.
رویکرد شناختی-رفتاری: در واقع این رویکرد یکی از جریانسازهای رویکرد رفتاری بوده است و حالا هم با وجود ضعفهای آن کاربرد دارد. در این رویکرد درمان روی تفکرات و تحریفهای شناختی متمرکز است. آنها به طور ویژه معتقدند که این افکار خودآیند است که موجب میشود که یک نفر احساس اضطراب یا مثلاً افسردگی کند. بنابراین در این رویکرد روی افکار کار میشود. این رویکرد تکلیف-محور است و پلن از پیش تعیین شده دارد و جلسات بر اساس آن پلن پیش میرود.
رویکردهای رفتاری موج سوم: در این رویکردها توجه به «هیجان» و «پذیرش» بیشتر شده است. همچنان این رویکردهای رهنمودی و راهکارمحور هستند.
رویکرد اگزیستانسیال
این رویکرد بعد از جنگ دوم جهانی رشد کرد. زمانی که بشر زیسته در غرب با مرگ به طور ویژه روبرو شده بود و این در تقابل با رشد اقتصادی و اجتماعی بود که آنها در حال تجربه بودند. تمایز این دو رانهی مرگ و زندگی موجب پدیدآیی احساسهای اضطراب اگزیستانسیال میشد. تمرکز درمانگران اگزیستانسیال بر روی این احساسهای اضطراب است، احساسهایی مثل اضطراب مرگ، اضطراب تنهایی و پوچی. آنها رهنمودی نیستند ولی ممکن است مدلشان کمی آموزشی شود.
کوتاه مدت یا بلند مدت
موضوع مدت زمان در رواندرمانی از همان ابتدای کاربست رواندرمانی، یک مسئلهی مهم بوده است. رویکردهای تحلیلی عموماً بلند مدت هستند. برای مثال روانکاوی همیشه بلند مدت بوده و هست. وقتی از بلند مدت حرف میزنیم، منظورمان تعداد جلسات بیش از ۵۰ جلسه است، با وجود این روانکاوی عموماً سالها طول میکشد تا تحلیل عمیقتری از فرد ارائه دهد.
روانکاوها معتقد به این نیستند که بشود در کوتاه مدت یک روان پیچیدهای که برای مثال ۳۰ سال طول کشیده تا شکل بگیرد را در ۱۲ جلسه درمان کرد. در طول تاریخ روانکاوی هم زیر بار این مورد نرفتهاند. هر چند اخیراً رویکردی مثل ISTDP در حال رشد است که رویکردی فشرده به روانکاوی دارد و تلاش میکند تعداد جلسات را کمتر کند.
رویکردهای رفتاری اما عموماً کوتاه مدت هستند. برای مثال آنها پروتکلهایی دارند که مثلاً در ۱۲ جلسه یک نشانه را درمان کنند. تفاوت این دو در تفاوت فلسفهی درمانی است. برای مثال رویکرد تحلیلی نشانهشناختی نیست، یعنی خیلی کاری به این ندارد که شما در حال حاضر چه نشانهای دارد (برای مثال اضطراب اجتماعی)، بلکه این نشانه را در بافت تاریخچهی زندگی و چرایی و دلایل پدیدآیی بررسی میکند، در حالی که رویکردهای رفتاری ترجیح میدهند که همان نشانهای را درمان کنند که مراجع به خاطر آن حضور پیدا کرده است.
راهکار محور یا تحلیل محور
بسیاری از افراد در جلسات به دنبال راهکار هستند، آنها وقت میگیرند تا مسئلهای که در حال حاضر برایشان پیش آمده با کمک یک فرد دیگر حل و فصل کنند. ولی رویکردهای مختلف درمانی نگاه متفاوتی به راهکار دارند. برای مثال رویکردهای تحلیلی اصلاً راهکاری نیستند، یعنی یک روانکاو هیچگاه به شما نمیگوید که چه کار کنید یا چه کار نکنید، بلکه وضعیت شما را تحلیل میکند تا خودتان تصمیمگیری کنید.
رویکردهای رفتاری نسبتاً راهکاری هستند، یعنی از شما میخواهند که تکلیفهایی که تعیین شده را حل کنید، ولی در نهایت تلاش آنها هم این نیست که به شما بگویند که چه کار بکنید یا چه کار نکنید، به عنوان یک قانون کلی یک رواندرمانگر (با هر رویکرد درمانی) هیچگاه به جای شما تصمیم نمیگیرد، بلکه به شما کمک میکند که شما فاعلانه تصمیم بگیرید.
پینوشت: در نهایت چیزی که اهمیت دارد این است که شما با چه درمانگری احساس راحتی میکنید. مطالعات هم نشان میدهند که بیش از تکنیک یا رویکرد، ارتباط درمانگر-درمانجو است که موجب رشد درمانجویان میشود. بنابراین بیش از رویکرد، این ارتباط است که درمان میکند.
با احترام؛ مهدی میناخانی (دربارهی من)
سلام
میخواستم سوال کنم هزینه درمان برای هرجلسه چقدراست؟
آیااختلالات شخصیتی مانند بوردرلاین یاپارانوئید باروانکاوی بهبودمیابد؟
سلام
هزینهها در بخش رزرو وجود دارد، البته در حال حاضر من وقت آزاد ندارم، اگر تمایل به شروع جلسات دارید پیام بدید تا اسمتان را در لیست انتظار بنویسم.
بوردرلاین و پارانوئید اگر امکان درمان داشته باشند صرفاً در روانکاوی امکانپذیر است.
سلام توضیحاتتون بسیار مفید بود