سخن عاشق
«رولان بارت» در کتاب «سخن عاشق» به نقل از «دونالد وینیکات» پزشک و روانکاو بریتانیایی، سه شکل از «انتظار» را توضیح میدهد که به شکل ساده چنین است: فرض کنید با دختری (پسری) که دوستش دارید در کافهای قرار گذاشتهاید. فرض کنید ساعت قرار شما «ساعت ۶» عصر باشد. شما زودتر از موعد به سر قرار رسیدهاید و باید منتظر بمانید تا کسی که دوستش دارید سر برسد.
آنکه عاشقتر است.
«رولان بارت» اگر بود میگفت که شما «عاشق»تر هستید. آنکه عاشقتر است همیشه این بازی زود یا دیر رسیدن را میبازد، هرچقدر هم که بخواهد دیر برسد، باز زودتر از موعد رسیده است. بارت میگوید: «هویت مقدر عاشق همین است، آنکه انتظار میکشد». ساعت را که نگاه میکنید، از ۶ گذشته و هنوز خبری نیست.
اضطراب برمیخیزد.
پیشدرآمد اضطراب کم کم شروع میشود. حالا شروع میکنید به اینکه تند و تند ساعتتان را نگاه کنید. تا اینجای ماجرا، تماماً حساب و کتاب ریاضی است. قاعدتاً ساعت ۶ باید اینجا میبود و نیست. حالا وقت آن رسیده که تصمیم بگیرید که «بد برداشت کنید» تا خودتان را از شر این اضطراب خلاص کنید. شروع میکنید به حدس و گمان. نکند که زمان درست را متوجه نشده؟ نکند که قرار جای دیگری بوده و من اشتباه آمدهام؟ تشویش سراسر وجودتان را میگیرد.
دلهرهی مرگ
کم کم این اضطراب تبدیل به خشم میشود. حالا از دستش عصبانی هستید و شروع میکنید به سرزنش کردن او در دلتان. مدام به این فکر میکنید که بیاید و شما از او جواب بخواهید. و در مرحلهی آخر، دچار یک جور اضطرابی متفاوت با اضطراب اولیه میشوید. یکجور اضطراب وانهادگی، یک جور اضطراب تمام شدن، اضطرابی از جنس «غیاب به عنوان نمودی از اضطراب مرگ». شکل این اضطراب، متفاوت از شکل آن اضطراب اولیه است. اینجا شما با یک اضطراب هستیشناختی درگیر شدهاید.
اضطراب نهایی
تفاوتها جالب است، اگر در مرحلهی اضطراب اولیه، این «انتظار» پایان یابد و معشوقتان از راه برسد، قرار با آرامش دنبال میشود، و اصولاً شما دلخوری آنچنانی ندارید. اگر در مرحله «خشم» سر برسد، کمی مشاجره بین شما رخ خواهد داد. ولی داستان مرحلهی آخر و «اضطراب نهایی» فرق میکند.
اگر در مرحله «اضطراب وانهادگی» سر برسد، شما دچار یک جور بازیابی شدهاید، یکجور زندگی دوباره، یکجور به دست آوردن دوباره، انگار که تازه او را به دست آوردهاید و این به دست آوردن نه «معطوف به آن دیگری» بلکه از یکجایی در «دنیای درونروانی» خودِ شما نشات میگیرد.
چند سالی هست که فکر می کنم این که عشق و رابطه و این مسائل است! آیا آن عشق خواهد توانست روزی که تو تسلیم مرگی بمیرد! گاهی باید ظنین بود گاهی باید شکاک بود، باید روح مهربان را پلید کرد، گاهی باید شک کرد پیش از اینکه انکه ……………
رنه کلاً شب بیداری…
نگرش سر سختانهایه به عشق.
برای آنکه تابوی شب بیدار بودن و شاید شک بر این من یک اژدها باشم از بین برود ساعت ۱:۱۱ ظهر پیام می ذارم.:)
نگرش سرسختانه ایی نیست اتفاقا منطقی است ؟ شما تا چه زمانی حاضرید کسی که دوست دارید را تحمل کنید؟؟شاید سوال جالبی نباشه اما او چقدر تحمل آن را دارد؟
گاهی باید بهتر است کسی نزدیک عشق در قلبتان نشوددرد کمتری دارد!
وقتی برف تو کوه می آد صدای آرامشش را اگ کوهنورد باشی به هیچی نمیدی چون اگ روی چاله یخی یا دامنه باشی ی صدا میشه بهمن و تو رو باخودش فرو می بره!عشق هم گاهی اینطوریه !
من خیلی اینطوری صفر و یکی به ماجرا نگاه نمیکنم، فکر نمیکنم هیچ کدام از اینها به این شکل باشد، و اصولاً هم دوست داشتن، تحمل کردن نیست.
درود بر شما که همت کرده وقت ظهر کامنت گذاشتید 🙂
اگر این طور نباشه خب پس چطور هست؟ بله دیگه کودک ایرانی با استعداد:)
البته دوباره عروج کردم به همون شب بیداری !! آقا اصن مگه میشه من یک شب زود بخوابم بعد از اونور ساعت ۱ ظهر بلند شم. مثل یک مخلوق زحمت کش شب بیدار و از آن طرف با خروس محله که دیگه وجود خارجی نداره و ساعت جای آن نقش بازی می کنه ساعت ۵ بیدار ! ای بابا .باید در مورد فلسفه زندگیم تغییر دیدگاه بدم.
توصیفش عالییییی بود ساده و قابل درک…
بله، البته من سادهش کرده بودما!
البته وقتی پست رو تو تلگ به اشتراک گذاشتم صدای همه دراومد متن سنگین نزارید مجبور شدم ساده تر توصیفش کنم:-D
باید ببینیم که چه گروه تلگرامی بوده. اگر گروه از آدمهای معمولی بوده که سطح سواد آنچنانی ندارند که خب یه چیز طبیعیه، منتها اگر گروهی متشکل از آدمهای تحصیل کرده بوده، احتمالاً باید تاسف بخوریم که به این متن گفتن «سنگین».
میگم کامنت ظاهرا درس شد!!!! نمیدونم شایدم سرعت عمل من بالا رفته
آقای میناخانییییییییییی من شکلک میخام! یه خجالتی نیشخندی گلی چیزی!
نداره متاسفانه، البته شکلکها از همون قانون همیشگی تبعیت میکنن، دو نقطه یه پرانتز میشه این 🙂
درودبرشما.
سلام علیکم، اینجاچقدر قشنگ شده.فضاداره پیچیده ترمیشه و خیلی شیک.ماکه استقبال می کنیم.زنده باشید.
سلام، درود بر دوست قدیمی کم پیدا 🙂
خوش آمدی.