در اتاق روانکاوی چه میگذرد؟
مقدمه
روانکاوی، از ابتدای پیدایش تا کنون، همیشه دچار چالشهایی بوده است. یکی از این چالشها همین «ابهام» است که در اتاق روانکاوی دقیقاً چه میگذرد؟ پاسخ دادن به این سوال، بهواقع دشوار است. برای پاسخ به آن بایستی تمام مفاهیم روانکاوی را ردیف کنیم، آموزش دهیم و پس از آن کمکم به این بپردازیم که این مفاهیم در اتاق درمان خود را به چه شکل نشان میدهند. در نهایت پاسخ دهیم که چه فرایندی در اتاق روانکاوی در جریان است. ولی نه این نوشتار ظرفیت این را دارد و نه امکانپذیر است. بنابراین من تلاش کردهام که خیلی خلاصه، به مواردی که اصولاً در کتابها به آن اشاره نمیشود بپردازم. بلکه بتوانم کمی از این ابهام بکاهم.
قبل از آن، دو پیشفرض را امیدوارم شما در نظر داشته باشید. یک اینکه هرجا در این نوشتار از عنوان «روانکاو» استفاده میکنم، منظورم کسی است که آموزشهای اصولی روانکاوی را در یک موسسه یا زیر نظر یک روانکاو حاذق دیده است. روانکاو کسی است که خودش درمان شده، و از راهنماییهای یک سوپروایزر بهرهمند میشود. و هر جا از کلمه «آنالیزان» استفاده میکنم، منظورم کسی است که به روانکاو مراجعه کرده تا «روانکاوی» شود. در ادبیات روانشناسی به آنها «مراجع» میگویند، ولی بنا به دلایلی که در ظرفیت این مقاله نمیگنجد، در روانکاوی به آنها «آنالیزان» یا «آنالیزند» میگویند. حالا اجازه دهید بپردازیم به سوال اصلی مقاله، در اتاق روانکاوی چه میگذرد؟
اتاق روانکاوی
در ابتدا بایستی بدانیم که اساساً اتاق روانکاوی چه شکل و شمایلی دارد. اتاق روانکاوی شکل نسبتاً مشخصی دارد. در بیشتر اوقات یک «کاناپه» در آن وجود دارد و صندلی راحتی درمانگر. استفاده از کاناپه رویکرد به رویکرد تفاوت دارد.
کاناپه:
در مدلهای کلاسیک روانکاوی استفاده از کاناپه بسیار رایج است. در این مدل آنالیزان روی کاناپه دراز میکشد و روانکاو پشتِ سر او، طوری که در دیدرس آنالیزان قرار نگیرد مینشیند. در رویکردهای دیگر، استفاده از کاناپه کمی متفاوت است. برای مثال در رویکردهای «ارتباطی» بسته به حال و هوای آنالیزان و در صورتی که به تسهیل فرایند روانکاوی کمک کند، از کاناپه استفاده میشود. در حالت عادی، روانکاو و آنالیزان به صورت «روبرو» یا «۹۰ درجهای» مینشینند. به طوریکه روبروی آنالیزان خالی است (تا به تداعیها کمک کند) و در یک سمت که در دیدرس است، روانکاو مینشیند.
وسایل اتاق:
در شکل و شمایل و استفاده از وسایل و دکوراسیون اتاق هم بین رویکردها تفاوت وجود دارد. برای مثال روانکاوان کلاسیک تا جای ممکن سعی میکنند که دکوراسیون اتاق کمترین تداخل را در تداعیهای آنالیزان داشته باشد. در حالی که در رویکردهای معاصر این سختگیریها نیست و روانکاو اتاق را در درجهی اول جوری میچیند که خودش در آن راحت باشد. بواسطهی اینکه اتاقِ کار اوست و بیشتر وقت خود را در آن میگذراند.
بنابراین با حفظ برخی قواعد (همان قاعدهی چیدمان کاناپه و صندلی درمانگر)، اتاق روانکاوی بسته به علاقمندی روانکاو چیده میشود. بعضیها دوست دارند اتاقشان خلوت باشد و اکتفا میکنند به کاناپه آنالیزان و صندلی راحتی خودشان. برخی دیگر دوست دارند اتاقشان شلوغ باشد. از کتابخانه و گلدان و تابلوهای مختلف گرفته تا حتا حیوان خانگی روانکاو هم که میتواند در اتاق حضور داشته باشد. البته این مورد آخر در کشور ما رایج نیست. اصولاً در هیچیک از کشورها رایج نیست. ولی اصلاً غیر طبیعی نیست که درمانگری بخواهد مثلاً سگ خانگیاش را همراه خود در اتاق درمان داشته باشد. گفتم که روانکاوی معاصر این سختگیریها را ندارد.
چارچوبهای درمانی
چارچوب درمانی، یکی از ویژگیهای منحصر به فرد روانکاوی است. در روانکاوی، چارچوب از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و اساساً روانکاوی بدون این چارچوبها بیمعنی است. زمان، پول، روابط خارج از اتاق و غیبتهای آنالیزان از مهمترین آنهاست.
چارچوب دربارهی پول:
برای مثال روانکاوان در مورد پول به طور مشخص در همان جلسه اول با آنالیزان حرف میزنند و برای پرداخت آن چارچوب تعیین میکنند. برای مثال ممکن است درمانگری از آنالیزان بخواهد که پرداخت هزینههای جلسات را پس از هر جلسه و حتماً به صورت «نقدی» پرداخت کند. برخی دیگر ممکن است سهلگیرتر باشند و از آنالیزان بخواهند که هر طور که راحت است پرداخت کند، چه به صورت نقدی، چه استفاده از پوز یا کارت به کارت.
ولی چیزی که مهم است، اگر آنالیزان در پرداختها تاخیر کند یا نامنظم شود، قطعاً در جلسات به آن پرداخته میشود. ممکن است که اصولاً آنالیزان با پول مسئله داشته باشد. به ویژه در فرهنگ ما، بسیاری از آدمها با پول مسئله دارند. حتا درمانگران هم ممکن است با پول مسئله داشته باشند که عموماً توصیه میشود که درمانگر در تحلیل شخصی خودش و با سوپروایزرش در این باره حرف بزند و آن را حل و فصل کند.
چارچوب دربارهی زمان:
یا در مورد زمان، چارچوب کاملاً مشخصی وجود دارد. زمان جلسات روانکاوی عموماً ۵۰ دقیقه است و سرِ تایم آغاز میشود و سرِ تایم هم تمام میشود. اگر آنالیزان دیر برسد، زمان خودش را از دست داده است. حتا اگر آنالیزان آنقدر دیر رسیده که کلاً ۵ دقیقه مانده به پایان زمان، درست سرِ زمان جلسه تمام میشود.
عموماً قوانینی هم در مورد کنسل کردن یک جلسه وجود دارد. برای مثال همان جلسه اول در مورد اینکه تا چه زمانی آنالیزان باید اعلام کنسلی کند صحبت میشود (عموماً ۴۸ ساعت قبل). و اگر آنالیزان دیرتر اطلاع دهد (برای مثال همان روز جلسه)، بایستی هزینهی جلسه را پرداخت کند. چارچوب در روانکاوی اهمیت بالایی دارد. چراکه چارچوب در آدمها احساس امنیت ایجاد میکند.
تعداد جلسات در هفته
تعداد جلسات روانکاوی در هفته نیز متفاوت است. برای مثال روانکاوی در معنای کلاسیک آن، به مدلی گفته میشود که در آن آنالیزان حداقل ۳ جلسه (و بیشتر) در هفته در دفتر روانکاو حاضر میشود و تحلیل انجام میگیرد. این در حالی است که در مدلهای معاصر (که بیشتر با عنوان رواندرمانی تحلیلی شناخته میشود) حداقل یک جلسه (و بیشتر) در هفته تحلیل انجام میگیرد. منتها بسته به وضعیت آنالیزان این جلسات میتوانند بیشتر یا کمتر شود (کمتر از یک جلسه در هفته تقریباً امکانپذیر نیست و از مدل تحلیلی خارج میشود).
رابطهی درمانی
در واقع برخی رویکردهای روانکاوی از جمله رویکردهای «روابط اُبژه» و «ارتباطی» معتقدند که «رابطه» تمام آنچیزی است که روان را ساخته است. بنابراین اگر قرار است تغییری در الگوی زیست یک نفر حاصل شود، این تغییر از فیلتر رابطه باید رد شود.
بر این اساس رابطهی درمانی و مدل «بودن» روانکاو در جلسه، مهمترین عامل پیشرفت یک درمان است. رابطهی درمانی به این معنی نیست که مثلاً روانکاو و آنالیزان با هم بشینند چایی بخورند و در مورد نامرادیهای روزگار حرف بزنند! نه، رابطهی درمانی کمک میکند که اصطلاحاً «ظرفیت بازی» در جلسات به جریان بیافتد. یعنی آنالیزان احساس راحتی کند و با فراق بال بیشتری محتوای ناخودآگاهش را واکاوی کند.
درمانگر خنثا یا افشاگر؟
در مدلهای کلاسیک روانکاوی درمانگر تا جای ممکن خنثا است. یعنی اصولاً تلاش میکند که آنالیزان کمترین اطلاعات را از او داشته باشد تا بتواند به راحتی روی او فرافکنی کند. آنها معتقدند که اگر درمانگر خنثا باشد، آنالیزان میتواند هر چیزی را روی او فرافکنی کند و بنابراین فرایند روانکاوی تسهیل میشود. ولی در مدلهای دیگر مثل رویکرد «ارتباطی» درمانگر لزوماً خنثا نیست.
برای مثال ممکن است حتا به برخی پرسشهای آنالیزان در مورد زندگی شخصیاش هم پاسخ دهد. البته باز هم قضاوت بالینی درمانگر در این مورد خیلی اهمیت دارد. اصولاً قبل از اینکه درمانگر به پرسشهای اینچنینی پاسخ گوید، به این فکر میکند که جواب دادن او چه کمکی به تسهیل درمان میکند. اگر حس کند که کمکی نمیکند، احتمالاً پاسخ ندهد و به این بپردازد که چطور شده آنالیزان این سوال را پرسیده است.
ابزارها
روانکاوها در اتاق درمان، ابزارهای مختلفی برای تحلیل دارند که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد:
تداعی آزاد.
این مفهوم میراث زیگموند فروید است. فروید در ابتدا بر اساس آموزههایی که از شارکو دیده بود و با همکاریای که با «بروئر» داشت (که منجر به انتشار کتابی با عنوان «مطالعاتی در باب هیستریا» شد)، ابتدا از هیپنوتیزم برای دسترسی به محتوای ناخودآگاه استفاده میکرد. ولی بعدها این شیوه را کنار گذاشت. چنانکه خود او نیز اشاره کرده، او در هیپنوتیزم کردن، به مانند همکارش بروئر و استادش شارکو متبحر نبوده است و همین موجب شد که او شیوهی دیگری برای دستیابی به محتوای ناخودآگاه پیدا کند که آن «تداعی آزاد» بود.
در تداعی آزاد از آنالیزان خواسته میشود که هر چه به ذهنش میرسد بیآنکه تلاشی برای سانسور آن کند یا بیآنکه تلاش کند آن را اجتماعی و مودبانه کند، به زبان آورد. سیالیت ذهن موجب میشود که بازیابی خاطرهها و محتوای ناآگاه تسهیل شود. در این بین ممکن است او دچار «لغزشهای کلامی» شود، لغزشهایی که فروید معتقد بود بیدلیل نیستند. برای مثال وقتی آنالیزان در معرفی فردی که نامش «مجید زرینکوب» است، او را «مجید مِسکوب» معرفی میکند، این از احساس او نسبت به فرد مورد نظر حکایت دارد که شان او را با کاهش دادن «زر» به «مِس» کاهش داده است.
تحلیل رویا.
این مورد نیز از زمان زیگموند فروید به جا مانده است. چیزی که در تحلیل رویا اهمیت دارد این است که تحلیل رویا در روانکاوی لزوماً تحلیل «نمادین» نیست. تحلیل نمادین خواب، همان تفسیر سنتی خواب است که در آن هر چیزی نماد یک فرایند است، برای مثال «دریا» در خواب نماد آرامش، یا «خون» نماد تنش. تحلیل رویا در روانکاوی کاملاً وابسته به تداعیهای خودِ آنالیزان در مورد مواد خواب است. برای مثال «دریا» برای کسی که همسرش در دریا غرق شده یک معنا دارد، در کسی که خانهاش لب دریا بوده یک معنا، و برای کسی که تا به حال دریا ندیده معنای دیگری دارد. بنابراین تماماً وابسته به تداعیهای خود آنالیزان دربارهی مواد خواب است.
تحلیل ترنسفرنس و کانترترنسفرنس.
ترنسفرنس به وضعیتی میگویند که آنالیزان نسبت به روانکاو احساسهایی پیدا میکند که لزوماً مربوط به روانکاو نیست. برای مثال وقتی آنالیزان از این شاکی است که درمانگرش به او توجه نمیکند و توانمندیهایش را نمیبیند، لزوماً به این معنی نیست که درمانگر واقعاً همینطور است (هرچند این مورد را درمانگر حتماً بررسی میکند). بلکه ممکن است درمانگر در جایگاه یکی از آدمهای مهم اولیهی زندگی آنالیزان قرار گرفته باشد. برای مثال آنالیزان پدری داشته که حس میکرده هیچوقت او را نمیبیند و توانمندیهایش را مورد توجه قرار نمیدهد. کانترترنسفرنس به وضعیتی میگویند که درمانگر دچار یکسری احساسها نسبت به آنالیزان میشود که لزوماً مربوط به آنالیزان نیست و ممکن است مسائل شخصیِ خودِ درمانگر باشد.
در حالی که روانکاوی کلاسیک درمانگران را بر حذر میدارد از کانترترنسفرنس و رویکرد قهری به آن دارد، روانکاوی معاصر، این مورد را هم در ارتباط با آنالیزان در نظر میگیرد و آن را تحلیل میکند. این تحلیل زمانی معنا پیدا میکند که روانکاو خود درمان شده باشد و با مسائل شخصیاش آشنا باشد.
تفسیر.
این مورد یکی از شناختهشدهترین ابزارهای روانکاوی است. در تفسیر، روانکاو محتوای اتفاقی که در اینجا و اکنون افتاده، به اتفاقی که در تاریخچهی زندگی آنالیزان افتاده مرتبط میکند تا آنالیزان با ریشهی رفتارها و احساسهای خود در حال حاضر آشنا شود.
با احترام؛ مهدی میناخانی