تأملاتی تکنیکی درخور ایام ناامنی و تهدید
در ایام تهدیدهای جنگی که بیماران از هجوم واقعیت ( ِ گاه تحریفشده) سرریز میشوند، نیازهای متفاوتی را طلب میکنند. از این رو، روانکاو متناسب با وضعیت، میتواند انعطاف نشان دهد. برخی بیماران ترجیح میدهند در یک محیط مادرانه قرار بگیرند که آنها را در بر میگیرد و خلاص میکند از تهدیدهای مکرری که در دنیای بیرون میگذرد. این بیماران اگر روی دیوان دراز کشیده باشند، ممکن است خود را بیش از حد معمول جمع کنند و هر از گاهی برگردند و به روانکاو نگاه بیاندازد. آنها به یک «باز-اطمینانبخشی» نیاز دارند. چنین برگشتهایی نیاز به مواجههسازی ندارند. در جلسات صوتی ممکن است بیمار بیش از حد معمول نیاز به چک کردن ارتباط باشد و هر لحظه بترسد از اینکه ارتباط قطع شود. در این مواقع شاید بهتر باشد که روانکاو هرچه بیشتر از اصوات خنثی ولی اطمینانبخش مثل «اوهوم» بهره ببرد.
برخی دیگر از بیماران، تجربهی سهمگینتری را تجربه میکنند و نیاز دارند که روانکاو «به جای او» وضعیت را تجربه کند. آنها ممکن است به استفاده از دفاعهای حول «همانندسازی فرافکنانه» متمایل باشند و از این رو، تجربهی خود را از طریق روانکاو هضم کنند. بهتر است چنین بیمارانی روی دیوان دراز نکشند، چراکه دیوان هرچه بیشتر آنها را منفصل میکند و احتمالاً فرایند فرافکنی و همانندسازی را در آنها مختل کند. اگر جلسات آنلاین و بهصورت صوتی است، بهتر است جلسات آنها در چنین مواقعی به صورت تصویری برگزار شود. نیاز چنین بیمارانی گاه «ذهنخوانی» است. روانکاو میتواند در چنین بحرانهایی جملات ناتمام بیمار را تمام کند. اگر صحبت کردن برای بیمار دشوار است، روانکاو میتواند با رجوع به تجربه خود و همدلی، حدس بزند که او ممکن است به چه چیزی فکر کند و تلاش کند آن را خود بهزبان بیاورد تا بیمار را از این انزوا، نشخوار و دلمشغولی خلاص کند.
به طور کلی بیماران در شرایط تهدیدهای جنگی، از دفاعهای مرتبه پایینتر استفاده میکنند. برای همین یک نوروتیک، ممکن است به دفاعهای حول «دوپارهسازی» رفت و برگشت کند. روانکاو چنین مواردی را نبایستی حمل بر «واپسروی» فرض کند، بلکه آن را به مثابه دیالکتیکی بین مواضع «پارانوئید و افسردهوار» در نظر بگیرد که به صورت موقتی برای کنترل وضعیت و تسلط بر اضطرابی که ایگو را تهدید میکند، استفاده میکند. بیمارانی که در سازمان بوردرلاین هستند و بهطور معمول از دفاعهای بدوی استفاده میکنند، ممکن است در این ایام به دفاعهایی حتی بدویتر و حول «همهتوانی» و «تفکر جادویی» متوسل شوند. از اینرو ممکن است روانکاو شاهد اپیزودی شبهمانیایی در بیمار شود، و اگر نتواند درست تشخیص دهد ممکن است وخامت وضعیت بیمار را دستکم یا حتی نادیده بگیرد، یا حتی ممکن است متعجب شود که چطور چنین بیماری در چنین موقعیتی اینطور به خود مسلط است. این بیماران ممکن است در این ایام، بیش از حد معمول متمایل به رفتارهای پرخطر باشند. پیشنهاد افزایش فراوانی جلسات هفتگی برای این بیماران میتواند گزینهی معقولی باشد.
سکوتهای بیمار نیز در این ایام میتواند معنای متفاوتی از حالت عادی داشته باشد. ناظر بر دیالکتیکی که در روان بیمار در جریان است، بیماران نوروتیک ممکن است سکوتهای بیشتری را تجربه کنند که این لزوماً به معنای «دفاع» یا «مقاومت» نیست. این بیماران ممکن است از حالت «در ارتباط با دیگری» به حالت «در کنار دیگری» تغییر موضع داده باشند. بنابراین نیاز نیست که روانکاو تلاش کند این سکوتها را به کلمه تبدیل کند. ممکن است صرف حضور بدونمداخله کفایت کند. آنها ممکن است از جلسه روانکاوی به مثابه گریزگاهی بهره ببرند که آنها را از «هیاهوی» دنیای بیرون خلاص کند.
بهطور کلی در روزهای اشباع سیاست، زمانی که تمام فضاهای عمومی و خصوصی، حول مسائل سیاسی میچرخد، بیماران هرچه بیشتر متمایل میشوند که از اتاق روانکاوی در مقام یک «پناهگاه» استفاده کنند. بنابراین روانکاو در چنین شرایطی بهتر است هرچه بیشتر از «شفافسازی» و هرچه کمتر از «مواجههسازی» و «تفسیر» استفاده کند.
شاید تکنیکهای معمول مثل «ابطال دوپارهسازی» که در حالت عادی برای بیماران در سازمان بوردرلاین استفاده میشود، در چنین ایامی با ملاحظه و محافظهکاری بیشتری انجام بگیرد. چنین تکنیکهایی برای زمانهایی است که واقعیت بیرونی ضرورتاً سهمناک نیست و فرض بر این است که بیمار ابزارهای درونی ناپخته در چنته دارد که نمیتواند با واقعیت نسبتاً قابل تحمل بیرونی مواجه شود. در این ایام اما، شاید نیاز باشد این تکنیکها با ملاحظات و محافظهکاری استفاده شود، چراکه نه تنها بیمار، بلکه روانکاو نیز ممکن است واقعیتآزمایی و قضاوت متزلزلی از وضعیت داشته باشد.
بهنظر من روانکاو همچنان بایستی موضع خنثای خود را در این ایام حفظ کند. بایستی در نظر داشت که «اطمینانبخشی» متفاوت از «اظهار نظر» است. بیماران در این ایام ممکن است بیش از هر زمان دیگری روانکاو را به چالش بکشند تا درباره مسائل اظهارنظر کند، حال آنکه در واقع این ممکن است تلاشی از سمت بیمار باشد برای تسلط بر وضعیت و تلاش برای اینکه همهچیز، حتی ذهنیت روانکاو را، تحت کنترل همهتوانی خویش دربیاورد. مضاف بر این، افشاگری بیش از حد میتواند همین مختصر پناهگاهی که بیمار دارد را نیز از او بگیرد و او همواره نگران آزردهخاطر کردن روانکاو با اظهارنظرها، تکانهها و اضطرابهای خویش باشد.
با احترام؛ مهدی میناخانی