کنگرهی چهارم روانکاوی؛ برگزارکنندگان ناآرام
مروری انتقادی بر برگزاری چهارمین کنگرهی روانکاوی ایران
این نوشته شامل نقد ساختاری به برگزاری چنین کنگرهای نمیشود. در باب ضرورت برگزاری چنین کنگرهای در غیاب نهادهای منسجم روانکاوی در ایران نقدهای جدی وجود دارد و برخی همکاران دیگر در اینباره نقدهایی ارائه کردهاند. نگاه من در اینجا به نوع «برگزاری» کنگرهی چهارم است. امیدوارم بتوانم به عنوان کسی که ناظر چنین رویدادی است، مواردی را مطرح کنم که شاید برگزارکنندگان ظرافت آن را دستکم میگیرند.
کنگره چهارم روانکاوی با عنوان «زیستن و اندیشیدن در جهانی ناآرام» ابتدا قرار بود ششم تا هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ برگزار شود. منتها به خاطر شروع جنبش «زن، زندگی، آزادی» در نیمه دوم سال ۱۴۰۱، استقبال چندانی از آن نشد و امکان برگزاری آن با چالش جدی مواجه شد. آن زمان، برگزارکنندگان کنگره به درستی از برگزاری آن امتناع ورزیدند و برگزاری آن را به زمانی نامعلوم موکول کردند.
شروع دوباره برگزاری این کنگره (با تغییراتی در دبیران علمی و اجرایی) با یک اضطرار آغاز شد. برگزارکنندگان اصرار داشتند که هرچه سریعتر این کنگره را برگزار کنند و آن را به تعویق نیاندازند. آنها یک زمان مشخص برای دریافت مقاله تعیین کردند و به طور وسواس گونهای همانطور که در بیانیههای مختلف اشاره میکردند از دریافت مقاله حتی چند دقیقه بعد از زمان مشخص هم امتناع ورزیدند. همهچیز به سرعت پیش میرفت. همه باید هرچه سریعتر دست به کار میشدند تا مقالههاشان را آماده کنند و کارگاههایی که میخواهند برگزار کنند را به اطلاع کمیتهی علمی برسانند.
پوستر کنگره عوض شد. پوستری که پس از آن نیز دو بار دیگر عوض شد. یعنی کنگرهی چهارم روانکاوی چهار پوستر متفاوت را به چشم دید. یک پوستر سادهی ابتدایی با زمینه قهوهای که صرفاً معرف عنوان و تاریخهای برگزاری و دبیران علمی و اجرایی بود. پوستر دوم یک پوستر سیاه و سفید بود که به نظر میرسید عنوان کنگره به شکل باران سیاه از آسمان میبارید. پوستر سوم همان پوستر دوم بود ولی رنگی شده بود و یک فضای مهآلود به آن اضافه شده بود. و پوستر چهارم یک نقاشی از خانم «Tahnee Lonsdale» با عنوان «Go Lightly» است (امید که کپیرایت آن را پرداخت کرده باشند). خلاصه که از هر دو ماه یک پوستر جدید رونمایی میشود! این همه تغییر برای چیست؟
تاریخ کنگره نیز تغییر کرد. تاریخی بیظرافت و چالشبرانگیز. در حالی که همه میدانند شهریورماه دیگر آن شهریور سابق نیست و به طور خاص شهریور ۱۴۰۲ به مناسبت سالگرد مرگ مهسا امینی و جانهای دیگرِ کشته شده در جنبش زن، زندگی، آزادی تاریخ مهمی برای غالب شهروندان است، تاریخ کنگره به ۸ تا ۱۰ شهریور ۱۴۰۲ منتقل شد. آدم وسوسه میشود اینطور فکر کند که برگزارکنندگان کنگره تلاش کردهاند کنگره را زمانی برگزار کنند که پیش از شروع اعتراضات احتمالی شهریور ماه تکلیف کنگره یکسره شده باشد.
بعد کمکم سویههای دیگری از این تعارضات در برگزاری کنگره به چشم خورد. زنهایی که قرار بود کارگاه برگزار کنند با روسری و شال در پوسترهای کنگره ظاهر شدند. زمزمههایی از این به گوش رسید که برخی مقالاتی که به طور مستقیم به جنبش زن، زندگی، آزادی اشاره کردهاند کنار گذاشته شدهاند. اعتراضات به این فشارها موجب شد که برخی از افراد اثرگذار در فضای روانکاوی کشور از این کنگره کنارهگیری کنند. فشارهای آنلاین نیز موجب شد که برگزارکنندگان کنگره طبق عادتی که همه میدانیم تصمیم بگیرند که فضای گفتگوی آنلاینی که ایجاد کرده بودند را «مسدود» کنند و بعد برای کنترل اوضاع یا برای اینکه به مخاطبان بگویند که آنها نیز با این جنبش همدل هستند، دو چکیده مقاله منتشر کردند که حاوی نقدی به ساختارهای توتالیتر بود و بنا بر برنامه علمی کنگره قرار است در یکی از پنلهای روز اول باشند. (بماند که برای خواندن پیدیاف برنامهی علمی کنگره بایستی یک زاویه ۴۵ درجه به گردنتان بدهید و در صفحه بعد مثل یک مترونوم ۴۵ درجه به آن طرف دیگر بچرخید تا بتوانید بخوانید!)
جدا از مسائل اجتماعی پیش آمده، کنگره چهارم شامل لیست بلندبالایی از اعضای کمیتهی علمی است. اعضایی که برخی از آنها شناخته شده هستند و تقریباً هر کسی که در روانکاوی ایران فعالیت میکند به نحوی متأثر از آنهاست. اما برخی از این اعضای کمیتهی علمی را افرادی تشکیل میدهند که حتی افرادی که فعالیت جدی در روانکاوی ایران دارند هم آنها را نمیشناسند. افرادی در این لیست حاضر هستند که از آنها حتی یک پاراگراف روانکاوانه نیز مکتوب نشده است. بهنظر میرسد آنها مقالات ارسالی را داوری کردهاند، در حالی که برخی از آنها تاکنون هیچ مقالهای ننوشتهاند. برای همین است که تعداد اعضای کمیته علمی با تعداد مقالات ارسال شده به کنگره تنه به تنه هم میزنند. حدود ۶۵ مقاله به کنگره ارسال شد تا ۴۷ عضو کمیتهی علمی آنها را داوری کنند.
این فقدان نهاد معتبر روانکاوی اینجا به چشم میخورد. در حالی که برای ورود به مؤسسات تحت بازشناسی انجمن بینالمللی روانکاوی شما حداقل بایستی دو سال با یک روانکاو تحت بازشناسی انجمن بینالمللی روانکاوی سالی حداقل ۱۰۰ ساعت روانکاوی گرفته باشید تا تازه بتوانید برای ورود به دورههای روانکاوی آن موسسات درخواست بدهید، تازه آیا بپذیرند، آیا نپذیرند، در ایران میتوانید در کمتر از دو سال رواندرمانگر تحلیلی شوید و اگر شانس هم بیاورید و مراوداتی داشته باشید آنوقت حتی ممکن است در مدت کوتاهی بدون اینکه فعالیت جدی روانکاوانه داشته باشید به کمیتهی علمی چهارمین کنگره روانکاوی ایران هم راه پیدا کنید.
مسئلهی دیگر، در مورد اطلاعرسانی این کنگره است. ما با روشهای نوین مارکتینگ در فضای دیجیتال آشنا هستیم. اینروزها همواره در معرض این شکل از مارکتینگ اضطرابآور قرار میگیریم. این روشها مبتنی بر ایجاد یک اضطرار در مخاطب است که مخاطب گمان کند اگر این فرصت را از دست بدهد، خسران بزرگی را متوجه خواهد شد. دیجیکالا تخفیف قرن را به آخرین یلدای قرن مرتبط میکند و از چند هفته قبل شمارش معکوس میگذارد تا همه مخاطبانش با این اضطرار و اضطراب «تمام شدن» مواجه شوند و برای اینکه این آخرین فرصت قرن را از دست ندهند از آنها خریداری کنند. اما چرا برگزارکنندگان کنگرهی روانکاوی نیز از همان روشها برای جذب مخاطب استفاده میکنند؟ اصلاً چرا یک رویداد روانکاوانه باید به این شکل با مخاطبانش تعامل کند؟ و چرا انقدر بیظرافت اینکار را میکنند؟ کنگره روانکاوی مگر دیجیکالاست که شمارش معکوس میگذارند؟ آیا ممکن است این شوری که از آن حرف میزنند در واقع اضطراب باشد و این اضطراب هم برآمده از همین حس اضطراری باشد که برگزار کنندگان ناآرام کنگره ایجاد میکنند؟
مسئلهی دیگر مهمانان ویژه کنگره هستند. مسئولین اجرایی کنگره از همان ابتدا به استقبال مهمانان خارجی اشاره میکنند. این شاید سؤال غریبی بهنظر بیاید ولی چه نیازی به دعوت از این همه مهمان ویژه بود؟ عمده سخنرانیهای کلیدی در اختیار کسانی قرار گرفته که ارتباطی به فرهنگ ما و روانکاوی در ایران ندارند. آیا بهتر نبود سخنرانیهای کلیدی را کسانی ارائه دهند که چیزی درباره تجربهی روانکاوی در ایران بگویند؟ اینها ما را با همان سؤال ساختاری مواجه میکنند که اصلاً این کنگره برای چه در حال برگزاری است؟ آیا قرار است چیزی در مورد تجربه ما از روانکاوی در ایران و در فرهنگ متفاوت ایرانی به ما بگوید؟
کنگرهها میتوانند اهداف متفاوت در سطوح متفاوت دنبال کنند. وقتی کنگره روانکاوی در انگلیس یا فرانسه برگزار میشود سطح متفاوتی از آن انتظار میرود. آنجا احتمالاً ما انتظار داریم دستاوردهای جدیدتر روانکاوی را بشنویم. ولی وقتی کنگره روانکاوی در ایران برگزار میشود، ما انتظار دیگری از آن داریم. روانکاوی ایران هنوز به آنجا نرسیده که به دنبال دستاوردهای جدید به آن شکل باشد، در ایران روانکاوان و رواندرمانگران هنوز در حال مشق ایدههای جهانی روانکاوی در فرهنگ ایرانی هستند تا متوجه شوند چه مفاهیم، تکنیکها و چارچوبهایی برای این فرهنگ مناسب است و چه مفاهیم، تکنیکها و چارچوبهایی مناسب نیست. وقتی روانکاوی در یک فرهنگ در این سطح است، انتظار میرود که کنگرهای که در آن برگزار میشود فرصتی برای اشتراک تجارب بالینی و زیستی درباره مفاهیم قابل اتصال و غیرقابل اتصال به این فرهنگ باشد. وقتی این همه مهمان به این کنگره دعوت میشوند که جایگاه سخنرانان کلیدی را گرفتهاند و غالب سخنرانیهایشان ارتباط چندانی به تجربه یک درمانگر ایرانی در فرهنگ ایرانی ندارد، آدم وسوسه میشود گمان کند تمام اینها صرفاً برای مشروعیتبخشی به کاربست روانکاوی در ایران است. البته به نظر من این ذاتاً مشکلی ندارد. بخشی از تلاش جامعه روانکاوی ایرانی میتواند این باشد که در ارتباط با جامعه جهانی روانکاوی، دستاوردهای متفاوتی که به دست آورده را به اشتراک بگذارد. ولی مشروعیت که ضرورتاً با برگزاری کنگره به وجود نمیآید. وقتی سرجمع مقالات منتشر شدهی روانکاوان ایرانی اندازه یک مجلد ماهانه یک نهاد منسجم روانکاوی نیست، وقتی هنوز فرهنگ «تجمیع» در روانکاوی ایران شکل نگرفته و نهادهای روانکاوی در ایران هنوز در حال «انشقاق» هستند و هر دم گروهی از گروه دیگر جدا میشود، وقتی هر از چندگاهی یک گروه روانکاوی اعلام وجود میکند و سودای به دست گرفتن نقش لیدر در جریان آموزش و پرکتیس روانکاوی در ایران را دارد، در چنین وضعیتی دعوت از این تعداد مهمان ویژه و تلاش برای مشروعیتبخشی به کاربست روانکاوی در ایران کمی جای سؤال دارد.
نقدهای دیگری نیز به برگزاری این کنگره وارد است، از جمله نوع گزینش افراد برای «حضور» در کنگره، تقسیمبندی بین «دارای امتیاز بازآموزی» و «دیگران» و تخصیص بخش مهمی از «حضور» در کنگره برای افراد خواستار «امتیاز بازآموزی» و مواردی از این دست که باز در خوشبینانهترین حالت با کمظرافتی این تفکیکها انجام شدهاند ولی در بدبینانهترین حالت چنین تفکیکهایی خواسته یا ناخواسته موجب حذف «جامعهی روانشناسی» از حضور در کنگره میشود، چراکه روانشناسان برخلاف روانپزشکان بهطور سنتی علاقهای به امتیاز بازآموزی ندارند چراکه عملاً بهرهی خاصی از آن نمیبرند.